Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . حرف
2 . شخصیت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el carácter
/kaɾˈaktɛɾ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: caracteres]
1
حرف
کلمه، کاراکتر
1.La carta está escrita con caracteres chinos.
1. کارت با حروف چینی نوشته شدهاست.
2
شخصیت
1.Mi madre tiene un carácter muy fuerte.
1. مادرم شخصیتی بسیار قوی دارد.
con mucho carácter
باشخصیت بودن
کلمات نزدیک
anuncio
revista
periódico
rumba
samba
texto
folleto
cómic
artículo
álbum de fotos
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان