[اسم]

la revista

/reβˈista/
قابل شمارش مونث
[جمع: revistas]

1 مجله

  • 1.A Sally no le gustan las revistas de mujeres.
    1. "سالی" از مجله‌های بانوان خوشش نمی‌آید.

2 جنگ شادی

  • 1.Los alumnos de secundaria van a presentar una revista este sábado.
    1. دانش‌آموزان (دوره) متوسطه این شنبه جنگ شادی اجرا خواهند کرد.

3 بازرسی بازدید

  • 1.El jefe hizo una revista de sus empleados.
    1. رئیس از کارمندانش بازرسی کرد.

4 محاکمه مجدد تجدید محاکمه

  • 1.Se hará una revista del caso.
    1. برای پرونده یک محاکمه مجدد انجام خواهد شد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان