Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . اتومبیل
2 . چرخدستی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el carro
/kˈaro/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: carros]
1
اتومبیل
1.Mi papá me deja usar el carro los fines de semana.
1. پدرم به من اجازه میدهد که آخر هفتهها از اتومبیل استفاده کنم.
2
چرخدستی
سبد
1.Necesito el carro grande hoy que tengo mucha compra que hacer.
1. من امروز به یک چرخدستی بزرگ نیاز دارم، زیرا خیلی خرید دارم.
کلمات نزدیک
a pie
ello
enfermedad
dolor
alcohol
durar
información
maleta
pasajero
terminal
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان