[اسم]

el carro

/kˈaro/
قابل شمارش مذکر
[جمع: carros]

1 اتومبیل

  • 1.Mi papá me deja usar el carro los fines de semana.
    1. پدرم به من اجازه می‌دهد که آخر هفته‌ها از اتومبیل استفاده کنم.

2 چرخ‌دستی سبد

  • 1.Necesito el carro grande hoy que tengo mucha compra que hacer.
    1. من امروز به یک چرخ‌دستی بزرگ نیاز دارم، زیرا خیلی خرید دارم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان