Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . شکلات
2 . شکلات داغ
3 . ماریجوانا (اسپانیا)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el chocolate
/tʃˌokolˈate/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: chocolates]
1
شکلات
1.Siempre como un trozo de chocolate oscuro después de cenar.
1. همیشه پس از شام تکهای شکلات تلخ میخورم.
2
شکلات داغ
هات چاکلت
1.¿Quedamos el sábado y nos tomamos un chocolate?
1. شنبه قرار بگذاریم و یک هات چاکلت بخوریم؟
3
ماریجوانا (اسپانیا)
informal
1.Ese tío siempre tiene chocolate para vender.
1. او همیشه ماریجوانا برای فروش دارد.
کلمات نزدیک
muffin
galleta
pastel
fruto seco
ensalada de fruta
caramelo
dona
brownie
pudín
crema pastelera
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان