[اسم]

el chocolate

/tʃˌokolˈate/
قابل شمارش مذکر
[جمع: chocolates]

1 شکلات

  • 1.Siempre como un trozo de chocolate oscuro después de cenar.
    1. همیشه پس از شام تکه‌ای شکلات تلخ می‌خورم.

2 شکلات داغ هات چاکلت

  • 1.¿Quedamos el sábado y nos tomamos un chocolate?
    1. شنبه قرار بگذاریم و یک هات چاکلت بخوریم؟

3 ماریجوانا (اسپانیا)

informal
  • 1.Ese tío siempre tiene chocolate para vender.
    1. او همیشه ماریجوانا برای فروش دارد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان