Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . آبکش کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
colar
/kolˈaɾ/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته: colé]
[حال: cuelo]
[گذشته: colé]
[گذشته کامل: colado]
صرف فعل
1
آبکش کردن
از صافی رد کردن
1.Cuela la salsa antes de ponerla en la carne.
1. قبل از اینکه سس را روی گوشت بریزی، آن را از صافی رد کن.
کلمات نزدیک
cocido
chuleta
chorizo
caloría
cacahuete
colesterol
condimentar
conserva
cortar
croqueta
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان