[فعل]

cortar

/kɔɾtˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: corté] [حال: corto] [گذشته: corté] [گذشته کامل: cortado]

1 خرد کردن ریز کردن

  • 1.Voy a cortar las verduras para la sopa.
    1. من سبزیجات را برای سوپ خرد خواهم کرد.

2 کوتاه کردن

  • 1.Mi abuela siempre me cortaba el cabello.
    1. مادربزرگم همیشه موهایم را کوتاه می‌کرد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان