Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . چاشنی زدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
condimentar
/kˌɔndimɛntˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: condimenté]
[حال: condimento]
[گذشته: condimenté]
[گذشته کامل: condimentado]
صرف فعل
1
چاشنی زدن
ادویه زدن، طعمدار کردن
1.Alice condimentó el pollo con limón y ajo.
1. آلیس مرغ را با لیمو و سیر طعمدار کرد.
کلمات نزدیک
colesterol
colar
cocido
chuleta
chorizo
conserva
cortar
croqueta
dieta equilibrada
dorar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان