[قید]

con frecuencia

/kɔm fɾekwˈɛnθja/
غیرقابل مقایسه

1 مکرراً به‌طور پیوسته

  • 1.Trata de participar con frecuencia en la clase, así el profesor te recordará.
    1. سعی کن به‌طور پیوسته در کلاس شرکت کنی؛ اینگونه معلم تو را به یاد خواهد آورد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان