[اسم]

la cuchara

/kutʃˈaɾa/
قابل شمارش مونث
[جمع: cucharas]

1 قاشق

  • 1.Trajimos tenedores y cuchillos al picnic pero se nos olvidaron las cucharas.
    1. ما چنگال و چاقو به پیک‌نیک آوردیم، اما قاشق یادمان رفت.

2 به اندازه یک قاشق قاشق

  • 1.Una cuchara de jarabe para la tos hará que tu garganta se sienta mejor.
    1. یک قاشق شربت سرفه باعث می‌شود گلویت بهتر شود.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان