[اسم]

el cuello

/kwˈeʎo/
قابل شمارش مذکر
[جمع: cuellos]

1 گردن

  • 1.Llevaba una cadena de oro alrededor del cuello.
    1. او زنجیر طلا به گردنش انداخته بود.

2 یقه

  • 1.¿Me ayudas a planchar el cuello de esta camisa?
    1. به من کمک می‌کنی که یقه این پیراهن را اتو کنم؟
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان