Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . پوست
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el cutis
/kˈutis/
غیرقابل شمارش
مذکر
1
پوست
1.Mi abuela se limpiaba la cara con jabón de avena y tenía un cutis perfecto.
1. مادربزرگم صورتش را با صابون جو دو سر تمیز میکرد و پوستی عالی داشت.
کلمات نزدیک
aspecto
pensamiento
lavanda
tibio
cabelludo
descartar
colorete
loción
maquillaje
aseo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان