[اسم]

el disco

/dˈisko/
قابل شمارش مذکر
[جمع: discos]

1 گوی (هاکی)

  • 1.El guardameta cometió un error y el disco entró en la red.
    1. دروازه‌بان اشتباه کرد و گوی وارد دروازه شد.

2 صفحه دیسک، سی‌دی

  • 1.Si no quieres que se te rayen los discos, debes guardarlos en un estuche.
    1. اگر نمی‌خواهی روی سی‌دی‌هایت خش بیفتد، باید آنها را در محافظ نگه داری.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان