Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . مدرک
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la documentación
/dˌokumˌɛntaθjˈɔn/
قابل شمارش
مونث
[جمع: documentaciones]
1
مدرک
1.El policía detuvo a Samira y le pidió que le mostrara su documentación.
1. پلیس "سمیرا" را متوقف کرد و از او خواست که مدارکش را نشان دهد.
کلمات نزدیک
confesar
interrogar
retrato robot
coartada
perseguir
municipal
furgoneta
suplantación de identidad
sustraer
rastro
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان