Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . عاشق شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
enamorarse
/ˌenamɔɾˈaɾse/
فعل بازتابی
[گذشته: me enamoré]
[حال: me enamoro]
[گذشته: me enamoré]
[گذشته کامل: enamorado]
صرف فعل
1
عاشق شدن
1.Me enamoré de mi esposa en el momento en que nos conocimos.
1. من در همان لحظهای که همسرم را دیدم، عاشقش شدم.
کلمات نزدیک
dureza
devoción
construir
compositor
clima
estación
etapa
fresco
gorro
hambre
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان