Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . خبرنگار اعزامی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el enviado
/ɛmbjˈaðo/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: enviados]
[مونث: enviada]
1
خبرنگار اعزامی
1.Fui como enviado especial a Siria.
1. من بهعنوان خبرنگار اعزامی مخصوص به سوریه رفتم.
کلمات نزدیک
corresponsal
redactor
deportivo
todoterreno
periodismo
prensa del corazón
especializar
de actualidad
crítica
libertad de expresión
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان