Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . تعادل
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el equilibrio
/ˌekilˈiβɾio/
غیرقابل شمارش
مذکر
1
تعادل
توازن
1.Perdí el equilibrio y me caí al suelo.
1. تعادلم را از دست دادم و روی زمین افتادم.
کلمات نزدیک
degradar
radioactividad
población
densidad
agotar
climático
deshielo
biosfera
depuradora
combustible
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان