Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . ایستگاه مترو
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la estación de metro
/ˌestaθjˈɔn de mˈetɾo/
قابل شمارش
مونث
[جمع: estaciones de metro]
1
ایستگاه مترو
1.Cuando estudié en la Ciudad de México, la estación de metro estaba a apenas una cuadra de mi departamento.
1. وقتی که در "مکزیکوسیتی" به مدرسه میرفتم، ایستگاه مترو فقط یک بلوک با ما فاصله داشت.
کلمات نزدیک
quiosco de periódicos
cafetería
empleado público
técnico
chófer
peatón
panadería
edificio de oficinas
tienda por departamentos
grandes almacenes
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان