Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . پمپ بنزین
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la gasolinera
/ɡˌasolinˈɛɾa/
قابل شمارش
مونث
[جمع: gasolineras]
1
پمپ بنزین
1.Llené el tanque en la gasolinera.
1. باک را در پمپ بنزین پر کردم.
کلمات نزدیک
autopista
carretera
canoa
faro
muelle
semáforo
obra
estacionamiento
atasco
intersección
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان