Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . بسیار بیمار
2 . جدی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
grave
/ɡɾˈaβe/
قابل مقایسه
[حالت مونث: grave]
[جمع مونث: graves]
[جمع مذکر: graves]
1
بسیار بیمار
1.Pienso que he vomitado todo lo que he comido esta semana. Estoy grave.
1. فکر کنم هرچیزی که این هفته خوردم را بالا آوردم. من بسیار بیمار هستم.
2
جدی
بزرگ، مهم
1.Cometió un error muy grave pero supo rectificar a tiempo.
1. من یک اشتباه بزرگ مرتکب شدم، اما توانستم با گذشت زمان آن را حل کنم.
کلمات نزدیک
garganta
examinar
centro de salud
camilla
día de fiesta
medicamento
oído
tomar la tensión
tomar la temperatura
receta
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان