Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . شنوایی
2 . گوش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el oído
/oˈiðo/
غیرقابل شمارش
مذکر
1
شنوایی
1.Su oído ha mejorado, mientras que su vista se ha deteriorado.
1. درحالی که شنوایی او بهتر شده، بیناییاش بدتر شدهاست.
2
گوش
1.Nunca metas algo afilado en el oído.
1. هرگز چیز تیزی داخل گوشت نکن.
کلمات نزدیک
medicamento
grave
garganta
examinar
centro de salud
tomar la tensión
tomar la temperatura
receta
recetar
sangre
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان