[اسم]

el hombre

/ˈɔmbɾe/
قابل شمارش مذکر
[جمع: hombres]

1 مرد آقا

  • 1.Había dos hombres y tres mujeres en la cola.
    1. دو مرد و سه زن در صف بودند.

2 انسان بشر، آدم

  • 1.Cuando el hombre llegó al continente, alteró el ecosistema.
    1. وقتی که انسان به قاره رسید، اکوسیستمش را بهم زد.
[حرف ندا]

hombre

/ˈɔmbɾe/

3 بی‌خیال!

  • 1.¡Hombre, no te enfades!
    1. بی‌خیال، عصبی نشو!

4 شوخی می‌کنی! شوخی نکن! نه بابا!

  • 1.- ¿Te gusta el café? - ¡Hombre! ¡Moriría sin él!
    1. - قهوه دوست داری؟ - شوخی می‌کنی؟ من بدون قهوه می‌میرم!

5 بله البته

  • 1.- ¿Te parece atractiva Jenny? - ¡Hombre!
    1. - به‌نظرت "جنی" جذاب است؟ - البته!
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان