Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . مرد
2 . انسان
3 . بیخیال!
4 . شوخی میکنی!
5 . بله
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el hombre
/ˈɔmbɾe/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: hombres]
1
مرد
آقا
1.Había dos hombres y tres mujeres en la cola.
1. دو مرد و سه زن در صف بودند.
2
انسان
بشر، آدم
1.Cuando el hombre llegó al continente, alteró el ecosistema.
1. وقتی که انسان به قاره رسید، اکوسیستمش را بهم زد.
[حرف ندا]
hombre
/ˈɔmbɾe/
3
بیخیال!
1.¡Hombre, no te enfades!
1. بیخیال، عصبی نشو!
4
شوخی میکنی!
شوخی نکن! نه بابا!
1.- ¿Te gusta el café? - ¡Hombre! ¡Moriría sin él!
1. - قهوه دوست داری؟ - شوخی میکنی؟ من بدون قهوه میمیرم!
5
بله
البته
1.- ¿Te parece atractiva Jenny? - ¡Hombre!
1. - بهنظرت "جنی" جذاب است؟ - البته!
کلمات نزدیک
mamá
papá
hijastro
hijastra
madrastra
mujer
niño
niña
bebé
amor
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان