Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . بچه
2 . پسر
3 . نوزاد
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el niño
/nˈiɲo/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: niños]
1
بچه
کودک، فرزند
1.Un niño necesita dormir más horas que un adulto.
1. یک کودک نسبت به یک بزرگسال به میزان بیشتری خواب نیاز دارد.
2
پسر
پسربچه
1.¿Quién es ese niño en la foto?
1. این پسربچه در عکس چهکسی است؟
3
نوزاد
1.Su pequeño niño es encantador.
1. نوزاد کوچک آنها دوستداشتنی است.
کلمات نزدیک
mujer
hombre
mamá
papá
hijastro
niña
bebé
amor
trabajo
muerte
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان