[اسم]

la hora

/ˈɔɾa/
قابل شمارش مونث
[جمع: horas]

1 ساعت (شصت دقیقه)

  • 1.Tuve que esperarlos una hora y media.
    1. باید یک ساعت و نیم منتظر آنها می‌ماندم.

2 ساعت

  • 1.¿Qué hora es?
    1. ساعت چند است؟

3 زمان وقت

  • 1.Es hora de que se reúnan y tomen una decisión.
    1. زمان آن است که آنها دور هم جمع بشوند و تصمیمی بگیرند.

4 زنگ (مدرسه) جلسه

  • 1.Tenemos una hora libre después de matemáticas.
    1. ما بعد از ریاضی یک زنگ آزاد داریم.

5 قرار ملاقات نوبت، وقت

  • 1.Mañana tengo hora con el podólogo.
    1. (برای) فردا از متخصص بیماری‌های پا وقت گرفتم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان