Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . حشره
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el insecto
/insˈekto/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: insectos]
1
حشره
1.Hay unos insectos raros arrastrándose por el árbol.
1. چند حشره کمیاب دارند از درخت بالا میروند.
کلمات نزدیک
animal
naturaleza
jugo
bebida
lácteos
pájaro
crocodrilo
ropa
short
piyama
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان