Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . لبنیات
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
los lácteos
/lˈakteos/
قابل شمارش
جمع
1
لبنیات
1.Me encantaría comer helado, pero los lácteos me molestan el estómago.
1. من خیلی دوست دارم بستنی بخورم، اما لبنیات معده من را اذیت میکند.
کلمات نزدیک
verdura
comida
juguete
papel sanitario
televisión
bebida
jugo
naturaleza
animal
insecto
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان