[اسم]

la comida

/komˈiða/
قابل شمارش مونث
[جمع: comidas]

1 غذا خوراکی، خوردنی

  • 1.Su comida preferida es macarrones con queso.
    1. غذای موردعلاقه او ماکارونی و پنیر است.

2 ناهار نهار

  • 1.La gente en España toma la comida a las dos de la tarde.
    1. مردم اسپانیا ساعت دو بعدازظهر ناهار می‌خورند.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان