[فعل]

invertir

/ˌimbɛɾtˈiɾ/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته: invertí] [حال: invierto] [گذشته: invertí] [گذشته کامل: invertido]

1 سرمایه‌گذاری کردن

  • 1.Ya te dije que no era buena idea invertir nuestros ahorros en acciones.
    1. قبلاً به تو گفته بودم که فکر خوبی نیست که پس‌اندازمان را در بورس سرمایه‌گذاری کنیم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان