[اسم]

la inyección

/ˌiɲekθjˈɔn/
قابل شمارش مونث
[جمع: inyecciones]

1 تزریق آمپول

  • 1.Mi hijo estaba enfermo y le tuvieron que poner una inyección.
    1. پسرم مریض بود و باید به او آمپول می‌زدند.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان