Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . نور
2 . چراغ
3 . برق
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la luz
/lˈuθ/
غیرقابل شمارش
مونث
1
نور
روشنایی
1.La luz del farol entraba por la ventana e iluminaba el cuarto.
1. نور چراغ خیابان از پنجره داخل میشد و اتاق را روشن میکرد.
2
چراغ
1.Si enciendes la luz, podrás ver dónde estás.
1. اگر چراغ را روشن کنی، خواهی دید که کجا هستی.
3
برق
1.¿Has pagado la factura de la luz?
1. آیا قبض برق را پرداخت کردهای؟
کلمات نزدیک
lujo
lugar
local
lado
junto
mesilla
mueble
nordeste
parecer
peligroso
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان