Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . دستور دادن
2 . فرستادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
mandar
/mandˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: mandé]
[حال: mando]
[گذشته: mandé]
[گذشته کامل: mandado]
صرف فعل
1
دستور دادن
1.Le mandaron que no se moviera ni hiciera nada.
1. به او دستور دادند که نه تکان بخورد و نه کاری انجام دهد.
2
فرستادن
1.¿Debería mandarle flores para su cumpleaños?
1. آیا باید برای تولدش گل بفرستم؟
کلمات نزدیک
frito
ficha
exceso
epidemia
encargar
mostrador
nacional
nutricionista
obesidad
orientar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان