[صفت]

negro

/nˈeɣɾo/
قابل مقایسه
[حالت مونث: negra] [جمع مونث: negras] [جمع مذکر: negros]

1 سیاه مشکی

  • 1.¿Prefieres el vestido rojo o el negro?
    1. پیراهن قرمز را ترجیح می‌دهی یا مشکی؟

2 تیره (چشم)

  • 1.Tiene unos ojos negros de impresión.
    1. او چشمان تیره جذابی دارد.

3 سیاه‌پوست سیاه

  • 1.Mi padre es blanco y mi madre es negra.
    1. پدرم سفیدپوست و مادرم سیاه‌پوست است.

4 برنزه

  • 1.Pasó dos días en la playa y volvió completamente negra.
    1. او دو روز را در ساحل گذراند و وقتی برگشت، کاملاً برنزه شده بود.

5 بدبینانه منفی

  • 1.Tiene una visión muy negra de la vida.
    1. او دیدی بسیار منفی به زندگی دارد.
[اسم]

el negro

/nˈeɣɾo/
قابل شمارش مذکر
[جمع: negros]

6 مشکی رنگ مشکی

  • 1.El negro pega con todo.
    1. مشکی به همه‌چیز می‌آید.

7 آدم سیاه‌پوست

  • 1.Muchos negros de los Estados Unidos emigraron a Liberia en el siglo XIX.
    1. آدم‌های سیاه‌پوست زیادی در قرن نوزدهم از آمریکا به لیبری مهاجرت کردند.

8 سایه‌نویس نویسنده در سایه

  • 1.Contrató a un negro para que escribiera sus memorias.
    1. او یک سایه‌نویس استخدام کرد تا شرح حالش را بنویسد.

9 عزیزم (آمریکای لاتین) عسلم

informal
  • 1.¿Qué tal, negro? Pareces triste hoy.
    1. چطوری عزیزم؟ امروز به‌نظر ناراحت می‌رسی.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان