[صفت]

verde

/bˈɛɾðe/
قابل مقایسه
[حالت مونث: verde] [جمع مونث: verdes] [جمع مذکر: verdes]

1 سبز

  • 1.No le gusta el verde.
    1. او رنگ سبز دوست ندارد.

2 نرسیده

  • 1.No entiendo cómo puedes comerte ese plátano. Está muy verde.
    1. نمی‌فهمم چطور می‌توانی آن موز را بخوری. خیلی نرسیده است.

3 تازه‌کار خام

  • 1.Ese muchacho es todavía muy verde para dirigir su propio equipo de trabajo.
    1. آن مرد جوان هنوز خام‌تر از آن است که تیم خودش را در محل کار مدیریت کند.

4 دوستدار محیط‌زیست مربوط به حفاظت از محیط‌زیست

  • 1.Cuando estuve en la universidad era miembro del partido verde.
    1. وقتی که در دانشگاه بودم، عضو حزب حفاظت از محیط‌زیست بودم.

5 مستهجن قبیح

  • 1.No me dejes a solas con él. Siempre cuenta chistes bien verdes.
    1. من را با او تنها نگذار. او همیشه جک‌های بسیار مستهجن تعریف می‌کند.
[اسم]

el verde

/bˈɛɾðe/
قابل شمارش مذکر
[جمع: verdes]

6 سبز رنگ سبز

  • 1.Ese vestido resalta el verde de tus ojos.
    1. این پیراهن رنگ سبز چشمانت را برجسته می‌کند.

7 دلار (کوبا)

  • 1.Oye, ¿no tienes un verde que me prestas?
    1. ببین، یک دلار نداری که به من قرض بدهی؟
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان