[اسم]

la novia

/nˈoβja/
قابل شمارش مونث
[جمع: novias]

1 دوست‌دختر

  • 1.Antonia es la novia de Felipe. Llevan dos años saliendo.
    1. "آنتونیا" دوست‌دختر "فلیپ" است. دو سال است که باهم هستند.

2 عروس

  • 1.La novia se veía hermosa en ese vestido.
    1. عروس در آن لباس زیبا به‌نظر می‌رسید.

3 نامزد (مؤنث)

  • 1.Samuel y su novia se van a casar en junio.
    1. "ساموئل" و نامزدش در ماه ژوئن ازدواج خواهند کرد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان