Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . نامزدی
2 . تعهد
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el compromiso
/kˌɔmpɾomˈiso/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: compromisos]
1
نامزدی
1.Mis padres van a hacer una fiesta para celebrar nuestro compromiso.
1. والدینم میخواهند برای نامزدی ما یک مهمانی بگیرند.
2
تعهد
1.Por favor no olvides tu compromiso con la organización.
1. لطفاً تعهدت با سازمان را فراموش نکن.
کلمات نزدیک
graduación
formación profesional
universidad
novio
novia
prometido
sexo
anillo de compromiso
beso
boda
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان