Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . دوستپسر
2 . داماد
3 . نامزد (مذکر)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el novio
/nˈoβjo/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: novios]
1
دوستپسر
1.Su novio viene a verla todos los días.
1. دوستپسرش هر روز به دیدن او میآید.
2
داماد
1.El novio llegó a la iglesia en limusina.
1. داماد با لیموزین به کلیسا آمد.
3
نامزد (مذکر)
1.Su novio le regaló un anillo enorme.
1. نامزدش به او یک حلقه بسیار بزرگ هدیه داد.
کلمات نزدیک
novia
amigo
escuela secundaria
trillizo
gemelo
universidad
formación profesional
graduación
compromiso
prometido
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان