[اسم]

el padre

/pˈaðɾe/
قابل شمارش مذکر
[جمع: padres]

1 پدر

  • 1.Mi padre y mi madre nacieron ambos en 1960.
    1. پدرم و مادرم هر دو در سال 1960 به دنیا آمدند.

2 پدر (عنوان مذهبی) کشیش

  • 1.Busco al padre Guillermo para confesarme.
    1. من دنبال پدر "گییرمو" می‌گردم تا اعتراف کنم.

3 خدا (آیین مسیحیت)

  • 1.Nuestro padre perdona nuestros pecados.
    1. خدایمان گناه‌های ما را می‌بخشد.
[صفت]

padre

/pˈaðɾe/
قابل مقایسه
[حالت مونث: padre] [جمع مونث: padres] [جمع مذکر: padres]

4 خیلی بزرگ گنده

  • 1.Hicieron un desastre padre.
    1. آنها خراب‌کاری خیلی بزرگی کردند.

5 فوق‌العاده (مکزیک) باحال، عالی

  • 1.La película estuvo muy padre.
    1. (آن) فیلم خیلی باحال بود.
[حرف ندا]

padre

/pˈaðɾe/

6 ایول!

  • 1.- Acabé lo que tenía que hacer y puedo ir contigo al cine. - ¡Padre!
    1. - کاری را که باید انجام می‌دادم، تمام کردم و می‌توانم با تو به سینما بیایم. - ایول!
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان