Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . پدر
2 . پدر (عنوان مذهبی)
3 . خدا (آیین مسیحیت)
4 . خیلی بزرگ
5 . فوقالعاده (مکزیک)
6 . ایول!
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el padre
/pˈaðɾe/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: padres]
1
پدر
1.Mi padre y mi madre nacieron ambos en 1960.
1. پدرم و مادرم هر دو در سال 1960 به دنیا آمدند.
2
پدر (عنوان مذهبی)
کشیش
1.Busco al padre Guillermo para confesarme.
1. من دنبال پدر "گییرمو" میگردم تا اعتراف کنم.
3
خدا (آیین مسیحیت)
1.Nuestro padre perdona nuestros pecados.
1. خدایمان گناههای ما را میبخشد.
[صفت]
padre
/pˈaðɾe/
قابل مقایسه
[حالت مونث: padre]
[جمع مونث: padres]
[جمع مذکر: padres]
4
خیلی بزرگ
گنده
1.Hicieron un desastre padre.
1. آنها خرابکاری خیلی بزرگی کردند.
5
فوقالعاده (مکزیک)
باحال، عالی
1.La película estuvo muy padre.
1. (آن) فیلم خیلی باحال بود.
[حرف ندا]
padre
/pˈaðɾe/
6
ایول!
1.- Acabé lo que tenía que hacer y puedo ir contigo al cine. - ¡Padre!
1. - کاری را که باید انجام میدادم، تمام کردم و میتوانم با تو به سینما بیایم. - ایول!
کلمات نزدیک
madre
hijo
hija
otoño
pascua
esposa
marido
abuelo
abuela
tía
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان