[اسم]

la pala

/pˈala/
قابل شمارش مونث
[جمع: palas]

1 بیل

  • 1.Necesito una pala más grande para quitar la nieve de la puerta.
    1. برای کنارزدن برف جلوی در به بیل بزرگ‌تری نیاز دارم.

2 راکت

  • 1.La pala de ping-pong tiene que ser más ligera.
    1. راکت پینگ‌پونگ باید سبک‌تر باشد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان