[صفت]

pelirrojo

/pˌelirˈoxo/
قابل مقایسه

1 موقرمز قرمز، هویجی (مو)

  • 1.Mi esposa es pelirroja y tiene pecas.
    1. زنم موقرمز است و کک‌ومک دارد.
  • 2.Todos los hombres en mi familia tienen el cabello negro y la barba pelirroja.
    2. تمام مردها در خانواده من موی مشکی و ریش قرمز دارند.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان