Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . پیش رو گذاشتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
plantear
/plˌanteˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: planteé]
[حال: planteo]
[گذشته: planteé]
[گذشته کامل: planteado]
صرف فعل
1
پیش رو گذاشتن
ایجاد کردن
1.El cambio climático plantea una amenaza seria para las naciones insulares.
1. تغییرات آبوهوا تهدیدی جدی برای کشورهای جزیرهای ایجاد میکند. planteado
کلمات نزدیک
directo
familia
pronto
aunque
chica
canción
medir
producto
numeral
pregunta
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان