[اسم]

el pollo

/pˈɔʎo/
قابل شمارش مذکر
[جمع: pollos]

1 مرغ

  • 1.Tenían pollos en la granja.
    1. آنها در مزرعه (چندین) مرغ دارند.

2 گوشت مرغ

  • 1.Hoy hay pollo en mole.
    1. امروز مرغ در سس موله داریم.

3 جوجه

  • 1.Mira los pollos siguiendo a la gallina.
    1. جوجه‌ها را ببین که دنبال مرغ حرکت می‌کنند.

4 خلط

informal
  • 1.Estaba tan enfermo que estaba tosiendo pollos.
    1. آن‌قدر مریض بودم که با خلط سرفه می‌کردم.

5 بچه جوان

  • 1.- Quieres ir al bar en la calle Hidalgo? - No, está lleno de pollos.
    1. - می‌خواهی به باری که در خیابان "هیدالگو" است بروی؟ - نه پر از بچه است.

6 مهاجر غیرقانونی (مکزیک)

  • 1.El coyote cobra miles de dólares por pasar un pollo al otro lado.
    1. قاچاقچی آدم هزاران دلار می‌گیرد تا یک مهاجر غیرقانونی را از مرز رد کند.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان