Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . لحظه
2 . نقطه
3 . امتیاز
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el punto
/pˈunto/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: puntos]
1
لحظه
جا
1.Hemos llegado al punto que tanto temía.
1. به لحظهای رسیدیم که از آن میترسیدم.
2
نقطه
1.Necesitas poner un punto sobre la jota.
1. باید بالای حرف "j" یک نقطه بگذاری.
3
امتیاز
1.Mi equipo favorito venció a su rival de muchos años por seis puntos.
1. تیم محبوب من رقیب دیرینه خود را با شش امتیاز شکست داد.
کلمات نزدیک
de nuevo
tratar
imagen
tipo
cambio
mundo
parte
conseguir
hecho
donde
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان