Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . عضله کشیدهشده
2 . کیفقاپی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el tirón
/tiɾˈɔn/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: tirones]
1
عضله کشیدهشده
1.Pablo no podía mover su cuello porque le dio un tirón.
1. "پابلو" نمیتوانست گردنش را تکان دهد، زیرا عضلهاش کشیده شده بود.
2
کیفقاپی
1.La policía cuida de que no se produzcan tirones durante la parada.
1. پلیس مراقب بود که در راهپیمایی کیفقاپی اتفاق نیفتد.
کلمات نزدیک
contractura
azúcar en la sangre
síntoma
pillar
catarro
tomografía
ecografía
chequeo
transfusión
venda
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان