[اسم]

el tirón

/tiɾˈɔn/
قابل شمارش مذکر
[جمع: tirones]

1 عضله کشیده‌شده

  • 1.Pablo no podía mover su cuello porque le dio un tirón.
    1. "پابلو" نمی‌توانست گردنش را تکان دهد، زیرا عضله‌اش کشیده شده بود.

2 کیف‌قاپی

  • 1.La policía cuida de que no se produzcan tirones durante la parada.
    1. پلیس مراقب بود که در راه‌پیمایی کیف‌قاپی اتفاق نیفتد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان