Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . انتقال
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la transfusión
/tɾˌansfusjˈɔn/
قابل شمارش
مونث
[جمع: transfusiones]
1
انتقال
1.Una transfusión de sangre le salvó la vida.
1. انتقال خون جانش را نجات داد.
کلمات نزدیک
chequeo
ecografía
tomografía
tirón
contractura
venda
supositorio
cansancio
mareo
debilidad
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان