Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . ضعف
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la debilidad
/dˌeβiliðˈad/
غیرقابل شمارش
مونث
1
ضعف
سستی
1.Intentó levantar la caja pero, por su debilidad, no pudo.
1. او سعی کرد که جعبه را بلند کند، اما بهخاطر ضعفش نتوانست.
کلمات نزدیک
mareo
cansancio
supositorio
venda
transfusión
faringitis
ansiedad
malestar
molestia
régimen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان