[صفت]

écroué

/ekʀue/
غیرقابل مقایسه

1 زندانی شده حبس شده

  • 1.Ce chef est écroué pour un an.
    1. این رئیس برای یک سال زندانی شده است.
  • 2.Il est écroué à la prison de Konya.
    2. او در زندان "کنیا" حبس شده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان