Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . ارزیابی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
évaluer
/evalɥe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: évalué]
[حالت وصفی: évaluant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
ارزیابی کردن
سنجیدن، تخمین زدن
1.Le professeur évalue le travail des élèves.
1. استاد کار دانشآموزان را ارزیابی میکند.
2.On évalue à 200 le nombre des blessés.
2. تعداد کشتهها را 200 نفر نخمین میزنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
évaluation
évaluable
évader
évacuer
évacuation
évangile
évangélisateur
évanouir
évanouissement
évaporation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان