[اسم]

l'affinité

/afinite/
قابل شمارش مونث

1 شباهت همانندی

  • 1.Elle a des affinités avec son père.
    1. او به پدرش شباهت‌هایی دارد.
  • 2.Je lui trouve des affinités avec un chat.
    2. من در او شباهت‌هایی با گربه می‌بینم.

2 رابطه پیوند

  • 1.Avoir des affinités avec qqn
    1. با کسی پیوندی داشتن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان