[قید]

ainsi

/ɛ̃si/
غیرقابل مقایسه

1 این‌طور این‌چنین

مترادف و متضاد de cette façon
C’est ainsi que...
این‌طور بود که...
  • 1. C'est ainsi qu'elle m'a aimé.
    1. این طور بود که مرا دوست داشت.
  • 2. C’est ainsi qu’il a réussi.
    2. این‌طور بود که موفق شد.
faire/regarder... ainsi
این‌طور انجام دادن/نگاه کردن...
  • 1. Des milliers d'oiseaux migrent ainsi chaque année.
    1. هزاران پرنده هر سال این‌طور مهاجرت می‌کنند.
  • 2. Il faut faire ainsi.
    2. باید این‌طور انجام داد.
  • 3. Je vous explique que l'accident s'est passé ainsi.
    3. من به شما توضیح می‌دهم که تصادف این‌چنین اتفاق افتاده‌است.
ainsi a-t-il dit que...
این چنین گفت که...
  • Ainsi a-t-il dit qu'il il est nécessaire que ces indicateurs soient objectivement vérifiables.
    این چنین گفت که لازم است نشانگرها عمداً چک شوند.

2 در نتیجه

مترادف و متضاد en conclusion par conséquent
  • 1.Ainsi, elle ne s'est pas présentée à l'audience.
    1. در نتیجه، در میان جمعیت حاضر نشد.
  • 2.L'étudiant a réussi l'examen final , terminant ainsi le cours .
    2. دانش‌آموز در امتحان پایانی‌اش موفق شد، در نتیجه دوره‌ آموزشی را تمام کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان