Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . پسندیدن
2 . قدردانی کردن
3 . تخمین زدن
4 . به نظر رسیدن
5 . افزایش یافتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
apprécier
/apʀesje/
فعل گذرا
[گذشته کامل: apprécié]
[حالت وصفی: appréciant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
پسندیدن
دوست داشتن، لذت بردن
مترادف و متضاد
admirer
affectionner
aimer
détester
apprécier quelque chose
از چیزی لذت بردن [چیزی را پسندیدن]
1. J'apprécie beaucoup cette idée.
1. من خیلی این فکر را دوست دارم.
2. J'espère que vous apprécierez votre séjour.
2. امیدوارم که از سفرتان لذت برده باشید.
2
قدردانی کردن
تشکر کردن
مترادف و متضاد
remercier
apprécier (quelque chose) de quelqu'un
از کسی (به خاطر چیزی) تشکر کردن
1. J'apprécie la franchise de mon ami.
1. من از صداقت دوستم قدردانی میکنم.
2. Les clients apprécient l'excellent service de la firme.
2. مشتریان از خدمات عالی شرکت تشکر میکنند [قدردانی میکنند].
3
تخمین زدن
برآورد کردن
مترادف و متضاد
calculer
estimer
évaluer
juger
apprécier un prix/une distance/un poids...
قیمتی/فاصلهای/وزنی... را تخمین زدن
1. Avant partir, on apprécie la distance entre Téhéran-Isphahan.
1. پیش از رفتن فاصله بین تهران-اصفهان را تخمین میزنیم.
2. Un expert saura apprécier la juste valeur de ce tableau.
2. یک کارشناس میتواند ارزش واقعی این تابلو را تخمین بزند.
apprécier une chose au-dessus/au-dessous de sa valeur
قیمت چیزی را بیشتر/کمتر از ارزشش تخمین زدن
Elle a apprécié mon livre au-dessus de sa valeur.
قیمت کتابم را بیشتر از ارزشش تخمین زد.
4
به نظر رسیدن
مترادف و متضاد
avoir l'air de
sembler
apprécier que + subj
به نظر رسیدن که + وجه التزامی
1. Ils apprécient qu'il sois gentil.
1. به نظرشان میرسد که او مهربان باشد.
2. J’apprécierais que tu sois malade.
2. به نظرم میرسد که مریض باشی.
5
افزایش یافتن
بالا رفتن
(s'apprécier)
مترادف و متضاد
monter
1.La pollution s'est appréciée depuis ces dernières années.
1. آلودگی در این سالهای اخیر افزایش یافتهاست.
2.Pendant cette période, l’euro s’est apprécié de 8,4% par rapport au dollar.
2. در این دوران، نرخ یورو 8.4 درصد نسبت به دلار افزایش یافتهاست.
تصاویر
کلمات نزدیک
appréciation
appréciatif
appréciable
approximation
approximatif
appréhender
appréhension
apprêter
apprêté
appui
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان