[فعل]

apprécier

/apʀesje/
فعل گذرا
[گذشته کامل: apprécié] [حالت وصفی: appréciant] [فعل کمکی: avoir ]

1 پسندیدن دوست داشتن، لذت بردن

مترادف و متضاد admirer affectionner aimer détester
apprécier quelque chose
از چیزی لذت بردن [چیزی را پسندیدن]
  • 1. J'apprécie beaucoup cette idée.
    1. من خیلی این فکر را دوست دارم.
  • 2. J'espère que vous apprécierez votre séjour.
    2. امیدوارم که از سفرتان لذت برده باشید.

2 قدردانی کردن تشکر کردن

مترادف و متضاد remercier
apprécier (quelque chose) de quelqu'un
از کسی (به خاطر چیزی) تشکر کردن
  • 1. J'apprécie la franchise de mon ami.
    1. من از صداقت دوستم قدردانی می‌کنم.
  • 2. Les clients apprécient l'excellent service de la firme.
    2. مشتریان از خدمات عالی شرکت تشکر می‌کنند [قدردانی می‌کنند].

3 تخمین زدن برآورد کردن

مترادف و متضاد calculer estimer évaluer juger
apprécier un prix/une distance/un poids...
قیمتی/فاصله‌ای/وزنی... را تخمین زدن
  • 1. Avant partir, on apprécie la distance entre Téhéran-Isphahan.
    1. پیش از رفتن فاصله بین تهران-اصفهان را تخمین می‌زنیم.
  • 2. Un expert saura apprécier la juste valeur de ce tableau.
    2. یک کارشناس می‌تواند ارزش واقعی این تابلو را تخمین بزند.
apprécier une chose au-dessus/au-dessous de sa valeur
قیمت چیزی را بیشتر/کمتر از ارزشش تخمین زدن
  • Elle a apprécié mon livre au-dessus de sa valeur.
    قیمت کتابم را بیشتر از ارزشش تخمین زد.

4 به نظر رسیدن

مترادف و متضاد avoir l'air de sembler
apprécier que + subj
به نظر رسیدن که + وجه التزامی
  • 1. Ils apprécient qu'il sois gentil.
    1. به نظرشان می‌رسد که او مهربان باشد.
  • 2. J’apprécierais que tu sois malade.
    2. به نظرم می‌رسد که مریض باشی.

5 افزایش یافتن بالا رفتن (s'apprécier)

مترادف و متضاد monter
  • 1.La pollution s'est appréciée depuis ces dernières années.
    1. آلودگی در این سال‌های اخیر افزایش یافته‌است.
  • 2.Pendant cette période, l’euro s’est apprécié de 8,4% par rapport au dollar.
    2. در این دوران، نرخ یورو 8.4 درصد نسبت به دلار افزایش یافته‌است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان