[فعل]

appréhender

/apʀeɑ̃de/
فعل گذرا
[گذشته کامل: appréhendé] [حالت وصفی: appréhendant] [فعل کمکی: avoir ]

1 دستگیر کردن توقیف کردن، بازداشت کردن

  • 1.La police a appréhendé les suspects.
    1. پلیس مظنونین را بازداشت کرده است.
  • 2.La police appréhende le voleur.
    2. پلیس دزد را دستگیر می‌کند.

2 بیم داشتن ترسیدن، وحشت داشتن

  • 1.J’appréhende cette réunion.
    1. من از این جلسه بیم دارم.

3 فهمیدن درک کردن

  • 1.Appréhender un phénomène
    1. رویدادی را درک کردن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان